سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه] بازدید امروز: 7 کل بازدیدها: 52018
چقدر من خوش شانسم!!! - :.:.آرزوهای محال.:.:
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| موضوعات وبلاگ من ||
|| اشتراک در خبرنامه ||   || لوگوی وبلاگ من || چقدر من خوش شانسم!!! - :.:.آرزوهای محال.:.:

|| لینک دوستان من ||
آستان جانان (ماریه خانومی)
دبیرستانیها (آقا علی)
یه وجب خاک مال من( نگار خانومی)
یه کوله پشتی پر از عشق(پریسا خانومی)
عاشقی دیوونه ( آقا حسین )
غریبه ای از دیار دلتنگی( تینا خانومی)

|| اوقات شرعی ||

|| مطالب بایگانی شده || بهار 1385
زمستان 1384

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
چقدر من خوش شانسم!!!
نویسنده: شقایق(پنج شنبه 85/1/10 ساعت 9:56 صبح)

به به ببین کی اینجاست. خیلی خوش اومدی، صفا آوردی، شرمنده کردی به خدا! چرا زحمت کشیدی راضی به زحمت نبودم، خودم میومدم. ای بابا حالا که اومدی پس چرا شیرینی نیوردی؟!!!یعنی چی؟! برو بیرون ببینم مگه من با تو شوخی دارم؟! سرت رو انداختی اومدی تو هیچی به هیچی! نه شیرینی آوردی نه چیزی؟! خجالت هم نمیکشی؟!!! خوب حالا میتونی یه چند دقیقه باشی تا ببینم چی میشه! حالا دفعه ی بعدی خواستی بیای یادت نره چشم روشنی بیاری! ای وای ناراحت شدی، میخوای بری؟!!!ای وای ببخشید. شرمنده ام تورو خدا نرو، جون من یه 2 دقیقه بمون! به خدا دیگه دختر خوبی میشم! آخه هیچ کس نمیاد وبلاگم، جون من نرو! آفرین. خوب اینم سلام احوالپرسی ورژن جدید!
تعطیلات داره تموم میشه، چه قدر زود میگذره! تا سرت رو میاری بالا روز تموم شده! منم درس خوندن رو شروع کردم از نصیحت های شما دوستان هم متشکرم به خدا راضی به زحمت نبودم! بدون نصیحت خودم میخوندم!

آقا دیروز صبح به اتفاق خانواده ی خودمون (البته فقط من و بابا و مامان) و 2 تا خانواده ی ایرانی دیگه گفتیم بریم یه معبدی ساختن که خیلی خوشگله و واقعا ازش تعریف میکنن، و مثل اینکه توسط هندوها ساخته شده، بریم اونجا رو ببینیم! بلند شدیم صبح ساعت 9 راه افتادیم! 10:10 رسیدیم اونجا! دیدیم نوشته closed ! ما گفتیم لابد الکیه! رفتیم از یارو پرسیدیم. حالا انگلیسی هم بلد نبود از یکی دیگه پرسیدیم، گفت: همه ی روزای سال به غیر از یک شنبه ها و امروز اینجا تعطیله! اون موقع بود که من دوست داشتم دونه دونه موهام رو بکنم با گواش سفید کنم با چسب بچسبونم سر جاش! شانس هم خیلی خوبه هاااا. دقیقا همین یه روز که ما رفتیم در طول سال تعطیل بود...هیچی دیگه نقشه آوردیم یه جای دیگه پیدا کردیم رفتیم دیدیم! همه ی جاهای دیدنی این هند مثل همه! همش یه جوره فقط اسمش فرق داره( شوخی میکنم) ولی خیلی مثل همه ن. هیچی دیگه از اونجا هم رفتیم پارک و ناهار خوردیم و ساعت 4:30 اومدیم خونه روز خوب و ضد حال قشنگی بود!

 

قلب ها از زخم خویش گریانند

و لبان از بوسه های بی تاب و پر هوس                    و دریغا سکوت... 

که با تندخویی گستاخانه چهره ی عبوس مرا در خویش می آشفت!

تا انعکاس ضجه های دردآلود معشوقی را

میوه از شاخسار لبانی سرد برچینم

وتوچون فدایی تبعید شده بر سرزمین من

با دستان پرامیدت در نظرهای بردباری

رستگاری عشق بازان را از من می ستانی

ومن چون خاکستر رنگ پریده شب

بر سپیده دمی چنین دلباخته

نشسته ام و بر حال خویش گریانم...

سعادتمند حقیقی کسی است که همه جا به همه چیز و همه کس بخندد. ((شکسپیر))

13 به در خوبی براتون ارزو میکنم. تا چند روز دیگه...



دم شما گرم! شرمنده میکنی مارو... ( )

بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*
*
*
*
*
*
*
بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران